ژوان نخودچی مامان وبابا

دندونی ژوان جونم

اولین مرواریدبرفیت رو7ماه و17روزگی فهمیدیم . البته اونم آنامتوجه شدوگفت که ژوان دندون درآورده وچون قراربودفردای اون روزبریم استانبول قرارشدجشنت روبعدازسفربگیریم .  2شهریور3مرواریدت دراومد ...
29 دی 1396

ژوان کوچولو تایکسالگی

به علت اینکه نتونستم ازوقتی که به دنیااومدی وبلاگت روبه روزکنم مجبورشدم خاطراتت راتایکسالگی در یک جاجمع آوری کنم . وقتی که به دنیااومدی باوجوداینکه وززنت خوب بودوقدت هم بلندبودیعنی جزوبلندقدهابودی ولی خیلی کوچولوبودی برای همین من اسمت روگذاشتم نخودچی البته بابایی میگه  اون اسمت روگذاشته نخودچی ولی تااونجائیکه یادمه من بهت گفتم نخودچی حالادرهرصورت بهت میگیم نخودچی . این عکس 3روزگی توست . خاله نوشین چون توروخیلی دوست داشت برای همین یک کیک برات خریدتابه قول معروف تولدصفرسالگیت روجشن بگیره . عکس 9روزگی چون هنوزبندنافت نیفتاده بودوماداشتیم می رفتیم دکترتاببینیم چرابندنافت نیفتاده  روزی که ازبیمارستان اومدیم خ...
27 دی 1396

دخمل مامان به دنیاخوش اومدی

روز23آبان ماه سال 1391ساعت 8/30صبح فرشته های اسمونی یه فرشته کوچولوروآوردن گذاشتن بغل مامانی  دخترنازودوست داشتنی من به دنیاخوش اومدی . اینم اولین عکس دخترنازمن : وزن :36/5              قد:52                 دورسر:34                       دورسینه:34 اینم دوتاخواهرنازودوست داشتنی  قربون هردوتون برم من وقتی که خواهرت روتوی تخت کنارمن توی بیمارستان دیدی تعجب کردی  . " /> ...
27 دی 1396
1